مداخله بحث برانگیز نیکلا سارکوزی، رئیس جمهوری فرانسه، در این ماجرا، ابعاد تازه ای به این آدم ربایی بخشیده است که از جهات بسیار می تواند هم اسباب نظریه پردازی باشد و هم پاسخگوی برخی پرسشها و تردیدها.
این پرونده که با دستگیری عاملان اصلی در چاد و رسیدگی به آن توسط دادگاههای چادی همچنان آبستن پرسشها و روشنگری های تازه است، 2چهره اصلی دارد: چهره و روایت رسمی و چهره ای که به واسطه طرح تردیدها و پرسش هایی ترسیم می شود.
روایت رسمی حکایت از آن دارد که یک سازمان بشردوستانه غیردولتی فرانسوی به بهانه نجات کودکان یتیم زخمی و بیمار در شرق چاد، می کوشد 103 کودک را به فرانسه منتقل کند تا در آنجا آنها را در اختیار خانواده های فرانسوی متقاضی کودک بهعنوان فرزند خوانده قرار دهد.
اما نیروهای امنیتی چاد در میانه راه کشف می کنند که این کودکان در سلامتی جسمی کامل به سر می برند، دارای خانوده و سرپناه هستند و خلاصه اینکه موضوع آدم ربایی در میان است.
عاملان دستگیر می شوند و در چاد تحت محاکمه قرار می گیرند و در این میان به ناگهان رئیس جمهوری فرانسه شخصا راهی انجامنا، پایتخت چاد، می شود و با ادریس دبی ایتنو، رئیس جمهوری چاد، ملاقات میکند و آزادی بخشی از دستگیر شدگان یعنی خبرنگارهای همراه عوامل سازمان فرانسوی و خدمه اسپانیایی هواپیمای حامل کودکان را به دست می آورد و آنها را درون هواپیمای ریاست جمهوری به فرانسه میآورد.
در چاد بازجویی از باقی عاملان شروع شده است و اینجا و آنجا عکسالعمل هایی در محکومیت این اقدام از جمله محکومیت توأم با تاخیر اتحادیه اروپا را شاهد هستیم و ماجرا ادامه دارد.
اما چند توضیح و پرسش:
1 - سازمان خیریه ارش دنوئه که در چاد با نام انگلیسی CHILDREN RESCUE شناخته می شود، ظاهرا از مدتها قبل به این فعالیت مشغول بوده است و با سازماندهی کامل عمل می کرده است.
این سازمان با هدایت خلبان بلژیکی خود، هفته ای 3پرواز با 2هواپیمای متفاوت را از تینه به آبشه سامان می داده که طی آن کودکان از محل بهاصطلاح بحران در شرق چاد ( هم مرز دارفور سودان) ظاهرا برای دریافت آموزش و بهداشت و بهره مندی از زندگی بهتر به آبشه منتقل می شدند.
اعضای گروه بهطور منظم از امکانات هواپیمایی نیروهای نظامی فرانسوی مستقر در منطقه بهره می گرفتند و بهطور مستقیم با نظامیان مستقر در پایگاه در تماس بودهاند. آنها در کمال امنیت و آسودگی بارها به انجام چنین عملیاتی مبادرت ورزیده بودند و به دلایلی این بار لو رفتند.
بی تردید جمع شدن تمامی این عوامل در کنار هم، به یکباره و ناگهانی ممکن نشده است و از یک شبکه کامل که شاخه های آن به خارج از مرزهای چاد و سودان کشیده می شود، خبر میدهد.
2 -چند خبرنگار و عوامل تهیه فیلم در کنار این گروه حضور داشتند که بالاخص برنامه انتقال 103 کودک را پوشش میدادند. ظاهرا خبرنگاران از انگیزه های اصلی گروه خبر نداشته و آزادی آنها به همراه خدمه اسپانیایی هواپیما با مداخله سارکوزی، همین مطلب را به ما یادآور میشود.
اما در عین تعجب مشاهده میکنیم که بعد از فاش شدن قضایا، گزارشی از مارک گارامیریان، یکی از خبرنگاران همراه، در شبکه های مختلف تلویزیونی در جهان پخش میشود که در آن به وضوح صحنه پردازی های گروه برای زخمی نشان دادن کودکان به تصویر کشیده شده است: صحنههای بانداژ دست و سر کودکان و ریختن مایع قرمز رنگ روی آنها و آموزشهای سوار شدن به هواپیما به کودکانی که بعدا معلوم می شود در سلامتی کامل به سر میبرند.
مصاحبه با والدین کودکان که میگویند هیچ پولی نگرفتهاند و فرزندانشان را به امید اعزام به آبشه و یادگیری درس و زبان خارجی به فرانسویها داده اند، نیز مزید علت می شود. در اینجا این پرسش مطرح می شود که این فیلم چگونه و با چه هدفی تهیه شده است؟ اگر خبرنگاران همدست بوده اند، پس چرا با این عجله و با مداخله بالاترین مقام فرانسوی آزاد شده اند؟
آیا این گروه با هماهنگی و طراحی مقامات رسمی برای نوعی تبلیغات رسانه ای به این اقدام دست نزدند؟ مثلا نشان دادن اوضاع وخیم آوارگان در شرق چاد با هدف وخیم نشان دادن اوضاع انسانی در دارفور، تا در کنار تبلیغات رسانه ای دیگر توجیهات اعزام نیروهای نظامی در قالب پاسداران صلح به دارفور را فراهم سازند؟ هدفی که البته تاکنون با مقاومت و هوشمندی دولت خارطوم به نتیجه نرسیده است.
3 -رئیس جمهوری چاد این اقدام را یک آدم ربایی به معنی واقعی کلمه نامیده و در محافل رسانه ای آفریقایی درباره هدف اصلی آن نظریه هایی مطرح شده است.
بر این اساس هدف آدم ربایی حتی دزدی اعضای بدن کودکان و سوءاستفادههای اخلاقی نیز عنوان شده است، در حالی که باز هم بر اساس روایت رسمی فرانسویها و رسانه های نزدیک به دولت، قرار بود کودکان به خانواده های بدون فرزند فرانسوی که خواستار فرزند خوانده بودند، تحویل شود.
4 - اگرچه برخی تحلیلگران خوشبین در فرانسه و خارج از آن تمایل دارند حضور ناگهانی سارکوزی در چاد را به روحیه خاص وی که همواره می خواهد در صحنه حاضر باشد و با تحرکاتی اینچنین خود را در راس اخبار ببیند، نسبت میدهند، اما مطرح شدن این شایعه که فرانسوا، برادر کوچکتر نیکلا، یکی از حامیان مالی ارش دنوئه است – و در نتیجه قاعدتا از عملکرد گروه آگاه و از منافع مالی آن بهرهمند- ما را به سمت ابعاد خانوادگی احتمالی پرونده هدایت میکند.
حضور سارکوزی در این ماجرا، همچنین خاطرات 40–30 سال قبل، یعنی دوران «فرانس افریک» را نیز زنده می کند که دولت سارکوزی در موضعگیریهای متعدد آن را تقبیح کرده است؛ دورانی که طی آن همه بحرانهای میان فرانسه و مستعمرات آن در آفریقا در یک ملاقات سران حل و فصل می شد.
امروز نیز با اینکه دولت چاد اعلام کرده است که محاکمه فرانسویها در خارج از چاد یک توهین است، اما هیچ بعید نیست دستور کار دادگاه های چادی نیز در دیدار سارکوزی و ادریس دبی معین شده باشد و با به راه افتادن ماشین قرارداد استرداد مجرمان میان2کشور، متهمان فرانسوی به زادگاهشان مسترد شوند تا از حبس 20ساله ای که در چاد انتظارشان را میکشد، در امان بمانند.
همه اینها دلایلی است تا چهره دیگری از پرونده را که البته فعلاً وضوح کافی ندارد، شاهد باشیم. روزهای آینده این پرونده با کارگردانی رسانه های غربی ابعاد و روایات تازه دیگری را به تصویر می کشد و شاید نیز ابهامات و پرسشهای تازهای.
با همه این احوال این پرونده قبل از اینکه به هر نتیجهای بینجامد، دست کم رویکرد بدبینانه و توأم با بیاعتمادی نسبت به سازمان های غیردولتی بشردوستانه را تقویت میکند؛ سازمانهایی که برخی تمایل دارند از آنها بهعنوان اسبهای تروآی سیاستهای کشورهای غربی برای تحت استیلا قراردادن کشورهای میزبان یادکنند.
تناقض در سیاستهای پذیرش مهاجر
با توجه به پیچیدگی و سختی اخذ مجوز در اختیار گرفتن فرزند خوانده در فرانسه و نامعلوم بودن هویت و وضعیت سلامتی کودکان آفریقایی، پذیرش این روایت سخت می نماید.
چگونه فرانسویها با وجود خیل مهاجران غیرقانونی در کشور و درگیری مداوم با این چالش حاضر می شوند به این طریق غیرقانونی پیچیده و سرشار از خطر روزنه دیگری برای ورود افراد جدید باز کنند؟
این نکته نیز ما را درباره اهداف واقعی این اقدام دچار تردیدهای تازهای میسازد و همچنین نظریهپردازی رسانههای آفریقایی را برایمان قابل درک می کند.